عضو جديد!!!

- من یه عضو جدید هستم به نام فالگوش! اول از همه خودم ورودمو به جمع وبلاگ نویسان مخابرات 87 تبریک میگم
راستش به نظر من جو وبلاگ تقریبا جدی و رسمی شده. واسه همین فکر کردم که باید کمی از این حال و هوا درش بیاریم. موافقید؟
البته این نکته که مدیران این وبلاگ تا بحال مطالب خوبی گذاشتن و برای جمع آوری چنین مطالب cientific & up to date ای دارن جدا زحمت میکشن!... ولی خب اگه یه خورده مطالب طنز و جالب و کاربردی (به زبان ساده) یا حتی وقایع و ماجراهای کلاسها رو بنویسیم قطعا جالبتر هم خواهد شد
در ضمن من بعد هر سوتی که هر شخصی اعم از ذکور یا اناث (حتی مدیران و اعضای سایت از جمله خودم!) سر بزنه و من شاهد اون باشم یا به نحوی وصفش به گوشم برسه رو به رشته تحریر در میارم (به جز معدود مواردی رو که پای مرگ و زندگی وسط باشه!
). پس لطفا پیشاپیش جنبه داشته باشینو تیریپ ناراحتی و اعتراض به خودتون نگیرین ok؟
- اندر احوالات بر و بچز مخابرات این نکته قابل ذکر است که بعد از آفتی که در اثر کمبود امکانات و سیستم های آموزشی به جان کلاس ما خورد و مخابراتی ها را از هم جدا نموده و مقدار بسیار زیادی ناخالصی (الکترونیک، قدرت، مکانیک و …) را به صورت کاملا MP3 به جمع ما تحمیل نمود، کلاسی موجود می باشد که جمع کثیرتری از طفلان مخابرات در آنجا جمع گردیده و اندکی جو ترم قبل را به ما القا میکند که در زیر سایه پر مهر استاد مهرشاد از درس جذاب آمار بهره مند می گردیم...
و اندر احوالات کلاس آمار برخورد بسیار جالب جناب استاد با بانوان محترمه درخور تربیر و چه بسا تفسیر است که این حقیر پس از بسیاری تامل به این فریضه دست یافتم که این مهم یا ناشی از ارادت بیش از حد جناب شاد نسبت به بانوان کلاس است (که البته این خود جای مباحثه دارد) و یا از عدم توجه ایشان نسبت به ایشانه هاست که البته باید گفت هر چه که هست این مسئله از این بانوان چیزی نمی کاهد! چرا که با وجود توجهات بی حد و حساب جناب استاد نسبت به موجودات ذکور که مسائل حل شده کتاب را روی white board کلاس تخلیه میکنند، بعضی هاشان عنایت فرموده و بازه تغییرات دمای بدن انسان را از –دور دورها تا +دور دور تر ها در نظر میگیرند!
و نکته بسیار جالب و قابل توجه دیگر کلاس آمار ابداعات استاد در استفاده از ترفندهای تلوزیونی برای ادامه برنامه کلاس در قالب پیام های بازرگانی،بهداشتی و درمانی گرفته تا آموزش لهجه بیرجندی و تبلیغات فروش اسکانیا می باشد که نهایتا منجر به افسرده شدن بعضی از طفلان شده و در فکر آنان اندیشه فروش کلیه و خرید لاستیک اسکانیا
پدیدار می شود. ولی باید عرض کنم که از اعلام این پندار توسط این همکلاسی (نه دوست
) عزیز بوهایی به مشام میرسید که بر پایه طنازی گوینده استوار بود که بی صبرانه منتظر شنیدن این پاسخ بود که: "کلیه چرا؟ ارابه طلایی خود را به فروش رسانیده و چندین لاستیک اسکانیا خریداری کنید" که البته این نتیجه حاصل نشد تا گوینده پس از اندکی سیر در ابرها به زمین خاکی بازگردد و روی صندی های نو و سبد دار دانشکده مهندسی جای گیرد...
بي صبرانه منتظر سوتي هاي شما هستيم