شب یلدا مبارک

یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست
تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم
تا فردایی روشن راهی دراز باقیست

"یلداتون مبارک"


 

 

خودمم

سلام به دوستان مخابراتی(و صد البته الکترونیکی که دیگه یه جورایی با ما عجین شدن!)

نزدیک شدن به ترم جدید رو به همه تبریک میگم.

خواستم بگم من همون mohandes.mini هستم با این تفاوت که الان میتونم بگم تا نصف یه مهندس

بزرگتر شدم، البته از لحاظ قدی !!!!!! نه از لحاظ فکری واندوخته ذهنی(باز به مهندسان گرام بر نخوره، این فقط در مورد خودم صادقه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)

Mini رو هم به پاس زبان فارسی کردمش nimi تا بترکه چشم حسود(بیگانگان رو میگم!)

 

عید فطر مبارک

وقتی انسان متولد شد خدا خودشو تحسین کرد و ما هر سال روز تولدمونو جشن می گیریم تا یادمون نره که چی هستیم

آنه جان

قدرو ارزش خودتو بدون. این بزرگترین کادویی هست که می تونی به خودت بدی و بالاخره

"تولدت مبارک"

دیدن اجسام پشت دیوار


ديدن اجسام از پشت موانع، يكي از آرزوهاي بشر در طول تاريخ محسوب مي‌شود. به تازگي فيزيك‌دانان موفق شده‌اند با پيش‌بيني الگوي پراكندگي پرتوهاي نور عبوري از مواد مات، تصوير اجسام پشت آنها را بازسازي كنند.

بهنوش خرم‌روز: شايد فكر كنيد فناوري تازه رويت اجسام از پشت اجسام كدر همان استفاده از پرتوهاي ايكس باشد، اما اين طور نيست. اين روش، راه تازه‌اي است كه براي انتقال تصاوير ساده از ميان اشيا كدر با استفاده از نور معمولي پيدا شده است. فيزيكدانان از اين روش براي انتقال تصوير از ميان شيشه‌اي كه با رنگ پوشانده شده استفاده مي‌كنند.

هر جسمي يا شفاف است، يا كدر محسوب مي‌شود،‌ يعني ما نمي‌توانيم از پشتش چيزي ببينيم؛ و يا كمي مات است و مي‌تواند بعضي نورها را از خود عبور بدهد. با اين حال،‌ نور هنگام عبور از شبكه‌بندي اتمي اين مواد مات، پراكنده مي‌شود و فيزيكدانان معتقدند همين مسئله،‌ نكته كاربردي براي ديدن اشيا از پشت اجسام كدر است.

به گزارش نيوساينتيست، در سال 2007/ 1386 آزمايشي براي تمركز نور و عبور آن از پوست تخم‌مرغ و دندان انسان ترتيب داده شد كه نشان داد چنين كاري عملي نيست. اما اين بار فيزيكداني به نام سيلوين گيگان با همكارانش در موسسه فيزيك و شيمي صنعتي پاريس،‌ موفق شده براي اولين بار تصاوير ساده را از اجسام كدر عبور دهد به طوري كه در طرف ديگر بتوان تصوير را ديد.

رسيدن به تصوير
اين گروه با معكوس كردن فرايند پراكنده شدن نور،‌ توانستند از نوري كه از لايه‌هاي رنگي و كدر عبور كرده بود، تصوير را بازسازي كنند. فرايند پراكندگي نور پيچيده است، ‌اما پيش‌بيني‌پذير هم هست،‌ چون يك موج نوري مشخص هميشه يكسان پراكنده مي‌شود.

نحوه‌اي كه هر شي نور را پراكنده مي‌كند به عنوان ماتريس انتقال آن شي شناخته مي‌شود. به گفته گيگان، اگر لايه رنگ را به عنوان يك ماز براي نور در نظر بگيريم،‌ آن وقت مي‌توان ماتريكس انتقال شي را به صورت نقشه در نظر گرفت.

گروه گيگان با 1000 بار تاباندن باريكه‌هاي ليزر ضعيف،‌ توانستند ماتريكس انتقال شيشه رنگ‌شده خودشان را به دست بياورند،‌ بدين صورت كه شكل باريكه ليزر را هر بار با استفاده از يك تعديل‌كننده نور فاصله‌اي تغيير مي‌دادند.

تعديل‌كننده نور فاصله‌اي همان دستگاهي است كه براي كنترل نور خروجي ويدئو پروژكتور به كار مي‌رود. در طرف ديگر شيشه كدر هم يك دوربين‌ ديجيتال الگوهاي متفاوت پراكندگي نوري كه در هر زمان توليد مي‌شود را تشخيص مي‌دهد. با مقايسه آن‌چه دوربين با اعمال تغييرات روي باريكه ليزر مي‌بيند، ماتريكس انتقال شي با رنگي كه دارد محاسبه مي‌شود.

تصوير نامرئي
بدين ترتيب،‌ اگر يك تصوير ساده به شيشه رنگي تابانده شود، يك فرد عادي مي‌تواند تنها درخششي را در آن حس كند. اما با دانستن ماتريس انتقال، اين گروه مي‌توانند كد رد كم‌نور و نامشخصي كه به دوربين ديجيتال مي رسد را شناسايي كنند و به تصوير مورد نظر برسند.

گيگان در اين مورد مي‌گويد: « وقتي ماتريس انتقال شناخته شده باشد، بازسازي تصوير به سرعت عملي مي‌شود. بدين ترتيب ما مي‌توانيم به تصويري را كيفيت برسيم.»

با اين حال تصاويري كه در اين آزمايش‌ها مورد استفاده قرار گرفتند بسيار ساده بودند و هنوز تا رسيدن به امكان انتقال تصاوير جالب زمان زيادي مانده است. تصاوير به كار رفته 256 پيكسلي بودند و با بالا بردن پيكسل‌ها،‌ كيفيت تصوير بازسازي شده به سرعت كاهش مي‌يابد چون نسبت سيگنال به نويز كاهش مي‌يابد. با اين وجود به گفته گيگان هنوز جا براي پيشرفت با مطالعات بيشتر در اين زمينه وجود دارد.

كساني كه آزمايش 2007/ 1386 را ترتيب داده بودند، الارد موسك و همكارش ولكوپ در هلند، بسيار تحت تاثير نتايج اين مطالعه قرار گرفته‌اند. آن‌ها مي‌گويند:‌ » ما مي‌توانيم ببينيم كه اين مطالعه آغاز راهي بلند و جذاب است.» موسك هم در تاييد نظر گيگان مي‌گويد: « با اين كه در حال حاضر اين تكنيك براي تصاوير 256 پيكسلي جواب مي‌دهد،‌ اما گروه‌هاي ديگر در سراسر جهان مي‌توانند با الهام از اين كار تصاوير بزرگ‌تر و پيچيده‌تري را از اجسام كدر عبور بدهند.»

سلام دوستان

 امیدوارم حال همتون خوب باشه  من خودم که به خاطر انتخاب واحد خوبی(!) که کردم و لطف هایی که مسئولین در حقمون کردن (!)حالم کاملآ خوبه و به همین خاطره که این مدت این همه پست دادم.تازه انتظار دارن که جوونا با این اوضاع افسرده نشن

در هر صورت امیدوارم که کم کاریمو ببخشین و از اون انرژی های مثبت بازم بدین

عید قربان

سلام به همه دوستان مخابراتی

عید قربان رو به همتون تبریک میگم. امیدوارم که تعطیلات خوبی رو در کنار خانواده داشته باشین.

شاهد

با سلام خدمت دوستان برقی. تو این پستم قبل از هر چیزی خواستم به خانوم های برقی (۱ مخابراتی و ۲ الکترونیکی )به خصوص دوست خودم خانم محنتی تبریک بگم بعدشم شهادت بدم:این دوستان برقی ما مثل بقیه ها تقریبا تا اخرای مسابقه داشتن تماشا میکردنو یهو دیدیم غیبشون زد. بعد از کمتر از ۴۵ دقیقه دیدیم دارن میان در حالی که یه چتر دستشون بود با یه دونه بادمجونو چند تا هویچ .در حالی که میخواست دور دوم مسابقه شروع بشه اونا رفتنو سازشونو انداختن. و همین گروه بودن که بالاخره برنده اعلام شدن

واین نشون میده که چقدر برقیای ۸۷ با هوشن که تونستن روی خیلیها که ادعاشون میشد رو کم کنن.

امیدوارم که در آینده بازم شاهد پیروزی های هر چه بیشتر مخابراتی های۸۷ باشیم

 

شوخی با شعر

سلام دوستان چون تا الان اطلاعی در مورد اینکه تو کلاسمون شاعر داریم یا نه ندارم این پستو میذارم .اگه داریم هر چه زودتر خودشو لو بده!!!!!

شنیدم از نیک مردی فقیر.............که موشی پرید توی ظرف پنیر

اگر داری تو عقل و دانش و هوش...........برو دیپلم بگیر فالوده بفروش

تو نیکی می کن و در دجله انداز................خودم شیرجه میزنم درش میارم

هرچه از دوست میرسد نیکوست....................آب شلغم بهتر از آب کدوست

ای کاروان آهسته ران کارام جانم می رود................آهسته در جیب بابام دست مامانم میرود

ما بدین ره نه پی حشمت جاه آمدیم.................آسبمان یونجه نداشت از پی کاه آمده ایم

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز....................مرده آنست که مشتش بزنی جم نخورد

میازار موری که دانه کش است..............که شلوار زیرش بدون کش است

کبوتر با کبوتر باز با باز......................گرفت مادر زنم ناگه مرا گاز

یکی از بزرگان اهل تمیز.....................از ترس زنش رفت زیر میز

بنی آدم اعضای یک دیگرند...............سر یک قران پول به هم می پرند

چو عضوی بدرد آورد روزگار.................جهنم به اعضای دیگر چه کار

میازار موری را که دانه کش است ...................که جدش در آمریکا هفت تیر کش است

توکز محنت دیگران بی غمی...........................بخور جای من جان من شلغمی

در طواف شمع میگفت این سخن پروانه ای..................سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای؟

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند......................سر هفت مرد کچل را فر شش ماهه زدند

یارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش.....................ازبس که ننر بود سپردم به ننش

ادامه قبلی

اگه فکر میکنید حقوقتان کم است نگاه کنید

اگه فکر میکنید غمگینید پس نگاه کنید

اگه فکر میکنید دوستی ندارید نگاه کنید

اگه فکر میکنید به اخر زندگی رسیدید پس نگه کنید

زندگی

اگه فکر میکنید درس خواندن سخت است نگاه کنید

اگه فکر میکنید کارتان سخت است نگاه کنید

اگه فکر میکنید وسیله ی حمل و نقل ندارید پس نگاه کنین

دانستنیها

۱-عمومي‌ترين نام در جهان محمد است.
2- اسم تمام قاره‌ها با همان حرفي كه آغاز شده است پايان مي‌يابد.
3- مقاوم‌ترين ماهيچه در بدن، زبان است.
4- كلمه «ماشين‌تحرير» طولاني‌ترين كلمه‌اي است كه مي‌توان با استفاده از حروف تنها يك رديف كيبورد ساخت.
5- چشمك زدن زنان، تقريباً دوبرابر مردان است.
6- شما نمي‌توانيد با حبس نفستان، خودكشي كنيد.
7- محال است كه آرنج‌تان را بليسيد.
8- وقتي كه عطسه ميكنيد مردم به شما «عافيت باش» ميگويند، چرا كه وقتي عطسه مي‌كنيد قلب شما به اندازه يك ميليونيم ثانيه مي‌ايستد.
9- خوك‌ها به لحاظ فيزيك بدني، قادر به ديدن آسمان نيستند.
10- وقتي كه به شدت عطسه مي‌كنيد، ممكن است يك دنده شما بشكند و اگر عطسه خود را حبس كنيد، ممكن است يك رگ خوني در سر و يا گردن شما پاره شود و بميريد.
11- جليقه ضد گلوله، ضد آتش، برف‌پاك‌كن‌هاي شيشه جلوي اتومبيل و چاپگرهاي ليزري توسط زنان اختراع شدند.
12- تنها غذايي كه فاسد نمي‌شود، عسل است.
13- كروكوديل نمي‌تواند زبانش را به بيرون دراز كند.
14- حلزون مي‌تواند سه سال بخوابد.
15- تمامي خرس‌هاي قطبي چپ‌دست هستند.
16- در سال 1987 خطوط هوايي «امريكن ايرلاينز» توانست با حذف يك دانه زيتون از هر سالاد سرو شده در پروازهاي درجه يك خود، چهل هزار دلار صرفه‌جويي كند.
17- پروانه‌ها با پاهايشان مي‌چشند.
18- فيل‌ها تنها جانوراني هستند كه قادر به پريدن نيستند.
19- در 4000 سال قبل، هيچ حيواني اهلي نبود.
20- بطور متوسط، مردم آنقدر از عنكبوتها مي‌ترسند كه نمي‌توانند آن‌ها را بكشند

همکلاسی

سلام همکلاسی

فکر کنم ما یعنی مخابراتی های 87 تنها ورودی هایی باشیم که این قدر با هم اتحاد داریم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

منظورم اتحاد بین خانم ها وآقایونه .به این خاطر میگم که :

1= وقتی همدیگرو میبینیم به هم سلام میکنیم. 2= از همدیگه اشکال درسی میپرسیمو تو درسها به هم کمک میکنیم. 3=این قدر با هم صمیمی هستیم که مثلا از هم کتاب قرض میگیریم. 4=اقایون این قدر هوای خانم ها رو دارن که توکلاس از حد خودشون تجاوز نمیکنن وتو ردیفهای جلویی خانم ها نمیشینن و برای دوستاشون هم جا نمی گیرن. 5=تو برنامه ریختن برای اخر هفته ها هم که نظیر نداریم و لااقل ماهی یک بار دسته جمعی میریم کوه. 6= یه وبلاگ داریم که همه بچه ها توش عضون وهی پست میذارن   و...

من در همین جا از همه بچه ها به خاطر این همه صمیمیت و یک پارچگی تشکر میکنم و امیدوارم که بچه های رشته های دیگه هم یک کم از ما یاد بگیرن!

قضاوت

اوباما و دانش‌جوی ایرانی 

یادم می‌آید که یک روز عصر، قبل از این‌که مارکوس تصمیم به رها کردن دانش‌گاه بگیرد، با هم در کتاب‌خانه نشسته بودیم. یک دانش‌جوی ایرانی، که چشمی مصنوعی و موهایی کم‌پشت داشت، آن‌طرف میز روبه‌روی ما نشسته بود و متوجه شده بود که مارکوس مشغول خواندن کتابی درباره‌ی اقتصاد برده‌داری است. اگرچه انحراف چشم‌های آن دانش‌جوی ایرانی چهره‌ای خصمانه به او داده بود، رفتارش دوستانه و هم‌راه با کنج‌کاوی بود. او درنهایت روی میز خم شد و از مارکوس درباره‌ی کتاب پرسید. آن مرد پرسید «لطفن به من بگو چه‌طور چیزی مثل برده‌داری توانست این همه سال دوام بیاورد؟»
مارکوس جواب داد «سفیدپوست‌ها ما را به‌چشم انسان نمی‌بینند. به هم‌این سادگی. بیش‌تر آن‌ها هنوز هم هم‌این جورند.»
«آره، می‌دونم. ولی منظور من از سوآل‌ام این بود که چرا سیاه‌پوست‌ها نجنگیدند؟»
«آن‌ها جنگیدند. نت ترنر،دنمارک وسی»
آن دانش‌جوی ایرانی حرف‌اش را قطع کرد «شورش برده‌ها، بله چیزهای درباره‌شان خوانده‌ام. آن‌ها بسیار شجاع بودند. ولی خودتان می‌دانید که تعدادشان اندک بود. اگر من برده بودم، با دیدن کارهایی که این مردم با هم‌سر و فرزندان‌ام می‌کنند، خب … احتمالن مرگ را ترجیح می‌دادم. این چیزی است که نمی‌فهمم. چرا این همه مرد تا لحظه‌ی مرگ نجنگیدند؟»
به مارکوس نگاه کردم و منتظر شدم جواب دهد. اما او ساکت ماند، با چهره‌ای بیش‌تر بی‌تفاوت تا عصبانی، و چشمانی خیره به میز. ساکت ماندن او مرا گیج کرد. اما بعد از لحظه‌ای درنگ من حمله را آغاز کردم و از آن ایرانی پرسیدم که آیا هرگز چیزی درباره‌ی هزاران نفری که قبل از رسیدن به آمریکا خودشان را از کشتی به دریای پر از کوسه پرت کرده‌اند، شنیده است؟ از او پرسیدم که اگر کشتی به ساحل می‌رسید و مرگ این افراد تنها رنج و سختی هم‌سر و فرزندان‌شان زیاد می‌کرد، آیا باز هم به فکر طغیان می‌افتادند؟ آیا هم‌کاری بعضی از برده‌ها فرقی داشت با سکوت و کنار کشیدن بعضی ایرانیان در مقابل قتل و شکنجه‌ی مخالفان شاه توسط اوباش ساواک؟ چه‌گونه می‌توانیم درباره ی دیگران قضاوت کنیم وقتی هنوز جای آن‌ها نبوده‌ایم؟

این نوشته از فصل شش‌ام کتاب Dreams from My Father اثر باراک اوباما بود.

با سلام وآرزوی قبولی نماز و روزه هاتون

سرقت اطلاعات از طريق شنود صداي تايپ بر روي صفحه کليد رايانه 

دزدي اطلاعات از طريق پريز برق ممکن است!
به گفته پژوهشگران در امر امنيت اطلاعات، از پريز برق مي توان براي شنود آنچه مردم بر روي صفحه کليد رايانه تايپ مي کنند، استفاده کرد.
پژوهشگران موسسه Inverse Path دريافتهاند که فقدان لايه هاي حفاظتي کافي جهت جلوگيري از انتشار اعوجاج در کابل برخي صفحه کليدها، باعث مي شود که در هنگام تايپ هر حرف، اطلاعاتي حساس از طريق اين سيم نشت کند.
اين پژوهشگران با تحليل اطلاعاتي که از طريق پريز برق به دست آمد، توانستند دريابند که فرد مورد شنود قرار گرفته، چه چيزي بر روي صفحه کليد کامپيوتر خود تايپ مي کند.
در اين پژوهش مشخص شد اطلاعات منتقل شده از طريق سيم صفحه کليد، از 15 متري نقطه اتصال رايانه به يک پريز برق و حتي از نقاطي مانند لوله هاي آب نيز قابل شنود است.
آندريا باريساني و دانيل بيانکو، از پژوهشگران موسسه Inverse Path در يک مقاله علمي به تشريح يافته هاي خود پرداختند و نوشتند: «هدف ما اين است که نشان دهيم اطلاعات را از غيرمنتظره ترين راه ها مي توان شنود کرد.»
پژوهشگران تحقيق خود را بر روي سيم هايي متمرکز کردند که صفحات کليد PS/2 را به رايانههاي روميزي متصل مي کند.
اين دو نفر گفتند شش سيم داخل يک کابل PS/2 معمولا نزديک به يکديگرند و حفاظ اعوجاجي مناسبي ندارند.« اين مساله باعث مي شود اطلاعاتي که از طريق سيم داده (data) به شکل تغيير ولتاژ در حال انتقال است به سيم زمين (earth) در همان کابل القاء شود.
سيم زمين نهايتا از طريق منبع تغذيه رايانه به پريز برق و از آنجا هم به کل مدارهايي که برق اتاق را تامين ميکنند متصل مي شود.
آنچه شرايط را براي اين القاي ناخواسته اطلاعات فراهم مي کند سرعت پايين انتقال اطلاعات صفحه کليد است که سرعت آن به مراتب کمتر از سرعت عملکرد ديگر قطعات در رايانه است.»
در اين مقاله آمده: «موج مربعي سيگنال PS/2 با کيفيت خوب [به سيم زمين] منتقل مي شود و مي توان آن را به اطلاعات اصلي صفحه کليد تبديل کرد.»
پژوهش اين افراد نشان داد حتي اگر محلي که تلاش براي دزدي اطلاعات از آن صورت مي گيرد تا 15 متر از پريز برق فاصله داشته باشد، اطلاعات بدون مشکل منتقل مي شود و نتيجتا چنين روش شنود اطلاعات در اتاق هتل ها يا دفاتر کار نيز قابل استفاده است.
اين دو پژوهشگر اعلام کرده اند که تحقيقات آنها در اين زمانه کماکان ادامه دارد و قرار است نحوه انجام چنين حمله اي در کنفرانس مسائل امنيتي Black Hat که از روز 25 تا 30 ژوئيه در لاس وگاس برگزار مي شود، به نماش گذاشته شود.
منبع : ايسنا

 

سرگرمی ریاضی

 

اگه میخواهید براتون این مطلب جالب باشه باید این اعداد را  از بالا به پایین به ترتیب  با هم جمع کنید و
بوسیله آن هوش خود را  امتحان کنید
مهمترین نکته اینجاست که باید هر چه میتوانید سریعتر این اعداد را با هم جمع کنید و اصطلاحا توی جمع زدن زیادی لفتش ندید :

 

1000
20
1000
30
1000
40
1000
  10

اگر به ترتیب و بی درنگ محاسبه کرده باشید
محققا خواهید دید که جمع این 8 رقم 5000 است
در حالیکه جمع درست اعداد فوق 4100 است
و شما در یک جمع ساده 900 عدد اشتباه کرده اید

ببینین چقدر جیگره!

یک حکایت جالب از انیشتین و راننده اش

انيشتين برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انيشتين در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انيشتين سخنرانی کند چرا که انيشتين تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انيشتين قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انيشتين درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انيشتين از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!

دانشجویی

خوشا آنان که دانشجـــــــــــو ندارند
دوتا اینــــــسو دوتا آنــــــسو ندارند
که از شهریه ها غمــــــــــباد گیرند
چو پولـــــــی تا نوک پــــارو ندارند

هر آن کس را که دیدی هست دلشاد
بدور از نالــــــــــــه و اندوه و فریــاد
بـدان فرزنـد ایشان نیــــست راهـــی
پـدرجـان ، سوی دانشـــــــــگاه آزاد

غـــــذایش را بجــــــــز کوکو ندیـــدم
به زیر پاش یک زیلـــــــو ندیـــــــدم
درون خانـه اش را هرچه گشــــــتم
به غیـر از پنـــــــــج دانشـجو ندیــدم

انیشتن

هشت موضوع شگفت انگيز از زندگي آلبرت انيشتن

هشت موضوع شگفت انگيز از زندگي آلبرت انيشتن، كه شما هيچ گاه آنان را نمي دانستيد. بله،همگي ما مي دانيم كه انيشتن اين  فرمول [e=mc2] را كشف كرد. اما واقعيت آن است كه چيز هاي كمي در مورد زندگي خصوصي اش مي دانيم،خودتان را بااين هشت مورد،شگفت زده كنيد!

1 - اوبا سر بزرگ متولد شد

وقتي انيشتن به دنيا آمد او خيلي چاق بود و سرش خيلي بزرگ تا آنجايي كه مادر وي تصور مي كرد، فرزندش ناقص است،اما او بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه هاي طبيعي بازگشت.

2 - حافظه اش به خوبي آنچه تصور مي شود، نبود

مطمئنا انيشتن مي توانسته كتابهاي مملو از فرمول و قوانين را حفظ كند،اما براي به ياد آوري چيز هاي معمولي واقعا حافظه ضعيفي داشته است. او يكي از بدترين اشخاص در به ياد آوردن سالروز تولد عزيزان بود و عذر و بهانه اش براي اين فراموشكاري، مختص دانستن آن [تولد ]براي بچه هاي كوچك بود.

3 - او ازداستانهاي علمي-تخيلي متنفر بود

انيشتن از داستانهاي تخيلي بيزار بود. زيرا كه احساس مي كرد ،آنها باعث تغيير درك عامه مردم ازعلم مي شوند و در عوض به آنها توهم باطلي از چيز هايي كه حقيقتا نمي توانند اتفاق بيفتند ميدهد.
به بيان او "من هرگزدر مورد آينده فكر نمي كنم،زيراكه آن به زودي مي آيد. به اين دليل او احساس مي كرد كساني كه بطور مثال بشقاب پرنده ها را مي بينند بايد تجربه هايشان را براي خود نگه دارند.

4 - او در آزمون ورودي دانشگاه اش رد شد

درسال 1895 در سن 17 سالگي،انيشتن كه قطعا يكي از بزرگترين نوابغي است،كه تا كنون متولد شده،در آزمون ورودي دانشگاه فدرال پلي تكنيك سوييس رد شد.
در واقع او بخش علوم ورياضيات را پشت سر گذاشت ولي در بخش هاي باقيمانده، مثل تاريخ و جغرافي رد شد.وقتي كه بعدها از او در اين رابطه سوال شد؛ او گفت:آنها بي نهايت كسل كننده بودند، و او تمايلي براي پاسخ دادن به اين سوالات را در خود آحساس نمي كرد.

 5 - علاقه اي به پوشيدن جوراب نداشت

انيشتن در سنين جواني يافته بود كه شصت پا باعث ايجاد سوراخ در جوراب مي شود.سپس تصميم گرفت كه ديگر جوراب به پا نكند و اين عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.
علاوه بر اين او هرگز براي خوشايند و عدم خوشايند ديگران لباس نمي پوشيد، او عقيده داشت يا مردم اورا مي شناسند و يا نمي شناسند.پس اين مورد قبول واقع شدن[آن هم از روي پوشش] چه اهميتي ميتواند داشته باشد؟

6 - او فقط يكبار رانندگي كرد

انيشتن براي رفتن به سخنراني ها و تدريس در دانشگاه، از راننده مورد اطمينان اش كمك مي گرفت. راننده وي نه تنها ماشين اورا هدايت مي كرد، بلكه هميشه در طول سخنراني ها در ميان،شنوندگان حضور داشت.
انيشتن، سخنراني مخصوص به خود را انجام مي داد و بيشتر اوقات راننده اش، بطور دقيقي آنها را حفظ مي كرد.
يك روز انيشتن در حالي كه در راه دانشگاه بود، باصداي بلند در ماشين پرسيد:چه كسي احساس خستگي مي كند؟
راننده اش پيشنهاد داد كه آنها جايشان را عوض كنند و او جاي انيشتن سخنراني كند،سپس انيشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.
عدم شباهت آنها مسئله خاصي نبود.انيشتن تنها در يك دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهي كه وقتي براي سخنراني داشت، كسي او را نمي شناخت و طبعا نمي توانست او را از راننده اصلي تمييز دهد.
او قبول كرد، اماكمي ترديد در مورد اينكه اگر پس از سخنراني سوالات سختي از راننده اش پرسيده شود، او چه پاسخي خواهد داد، در درونش داشت.
به هر حال سخنراني به نحوي عالي انجام شد، ولي تصور انيشتن درست از آب در آمد.دانشجويان در پايان سخنراني انيتشن جعلي شروع به مطرح كردن سوالات خود كردند.
در اين حين راننده باهوش گفت "سوالات بقدري ساده هستند كه حتي راننده من نيز مي تواند به آنها پاسخ گويد"سپس انيشتن از ميان حضار برخواست وبه راحتي به سوالات پاسخ داد،به حدي كه باعث شگفتي حضار شد.

7 - الهام گر او يك قطب نما بود

انيشتن در سنين نوجواني يك قطب نمابه عنوان هديه تولد از پدرش دريافت كرده بود.
وقتي كه او طرز كار قطب نما را مشاهده مي نمود، سعي مي كرد طرز كار آن را درك كند. او بعد از انجام اين كار بسيار شگفت زده شد.بنابر اين تصميم گرفت علت نيروهاي مختلف در طبيعت را درك كند.

8 - راز نهفته در نبوغ او

بعد از مرگ انيشتن در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروي براي تحقيقات برداشته شد.
اما اينكار بصورت غير قانوني انجام شد. بعدها پسر انيشتن به او اجازه تحقيقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.
هاروي تكه هايي از مغز انيشتن را براي دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از اين مطالعات دريافت مي شود كه مغز انيشتن در مقايسه با ميانگين متوسط انسانها،مقدار بسيار زيادي سلولهاي گليال كه مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است.همچنين مغز انيشتن مقدار كمي چين خوردگي حقيقي موسوم به شيار سيلويوس داشته، كه اين مسئله امكان ارتباط آسان تر سلولهاي عصبي را بايكديگر فراهم مي سازد.
علاوه بر اينها مغز او داراي تراكم و چگالي زيادي بوده است و همينطور قطعه آهيانه پاييني داراي توانايي همكاري بيشتر با بخش تجزيه و تحليل رياضيات است.