ازدواج
سماوات العلی امشب همه دریای نورند و ملائک شاد و مسرورند و عالم سینهی سینا و دلها محفل طورند، جبریل امین از جانب دادار منان آمده در محضر پیغمبر اکرم، پیام آورده از حق با سلامی گرم بر احمد، که ما در آسمان خواندیم اول، خطبهی عقد امیرالمومنین و دخترت زهرای اطهر را، تو باید در زمین اینک ببندی عقد آنان را، دو خورشید فروزان را، دو دریای خروشان را، دو روح پاک ایمان را، دو وجه ذات منان را، دو جان را و دو جانان را که پیش از آفرینش، این دو را حق خوانده کفو هم.

محمد از امین وحی چو بشنید این سخن را، گل لبخند او بشکفت همچون لاله در بستان، به مسجد آمد و بگذاشت پا بر عرشهی منبر، فرو بارید از یاقوت لب با این کلام دلنشین گوهر، به امر حضرت داور، الا یا مسلمین از مرد و زن از اکبر و اصغر، هم اینک، من به امر حضرت پروردگارم، عقد بستم، دخترم زهرا و حیدر را، دو کفو نیک اختر را، دو روح روحپرور را، دو شمع نور گستر را، دو دریا را، دو گوهر را، دو هم سنگ و دو همسر را، که بسته پیشتر از آفرینش عقدشان را خالق عالم.

سادگي امر ازدواجشان را بنگريم
فراوان به خواستگاري زهرا ميآمدند و رسول اكرم ميفرمود: اختيار او با خداست و من منتظر وحي خدا هستم.اصحاب با هم نشستند و گفتند: احتمال ميدهيم رسول خدا فاطمه را برای علی(ع) نگه داشته است.چه بهتر كه پيش علی(ع) برويم و از او بخواهيم كه به خواستگاري برود. با اجتماع به سراغ علي(ع) رفتند و او را در نخلستاني، در حالي كه مشغول آبياري بود، يافتند و جريان را به او گفتند و ترغيبش كردند كه به خواستگاري فاطمه برود. علی(ع) دست از كار كشيد و به حضور پیامبر آمد و نشست و سر به پايين افكند و سكوت كردپس از لحظاتي رسول اكرم فرمود: علی گویا برای خواسته اي نزد من آمده اي و از اظهار آن شرم ميكني؟! بگو آنچه در دل داري،بگو.
حضرت علي با كمال شرم و حيا عرض كرد: يا رسول الله! من در خانه ي شما و دردامن شما بزرگ شده ام. اكنون وقت آن رسيده كه تشكيل خانواده بدهم؛ اگر راغب باشید ، دوست دارم فاطمه(س) دخترتان را به عقد من درآوريد.رسول اكرم از این پيشنهاد بسيار خوشحال شد و فرمود: بنشين تا من نظر فاطمه را جويا شوم. پشت پرده نزد فاطمه رفت و فرمود:دخترم! علي بن ابيطالب به خواستگاري تو آمده، آيا رضا ميدهي كه تو را به عقد او درآورم؟ فاطمه از روي شرم و حيا سر به پايين افكند و سكوت كرد.
رسول اكرم باخوشحالي تمام فرمود: اَللهُ اَكْبرسکُوتُها رِضاها
سكوتش علامت رضايش است
دوباره پيش علي(ع) برگشت و فرمود:فاطمه رضا داد. حال براي ازدواج چه داري كه مهر قرار بدهي؟
علي(ع) عرض كرد:يا رسول الله!از زندگي من چيزي بر شما مخفي نيست. تمام ثروتم يك شمشير است و يك زره و يك شتر.
رسول اکرم فرمود: شتر و شمشير براي كار و جهاد از لوازم زندگي يك مسلمان مجاهد است و بايد در دست تو باشد تنها همان زره را مهر قرار ميدهيم. دستور داد زره را فروختند بهاي آن را كه پانصد درهم شد، علی با دست خودش آورد و در اختيار پيامبر اكرم قرار داد.
رسول خدا نيز مقداري از آن را برداشت و به سه نفر از اصحاب داد و فرمود: اسباب و لوازم زندگي بخريد.آنها رفتند و از بازار اشيايي را به عنوان جهیزیه دختر پیامبر خریدند که در حدود شصت و سه درهم شد؛آنگاه رسول اکرم فرمود: اعلان كنند اصحاب از مهاجرين و انصار در مسجد حاضر شوند و سپس خودشان روي منبر رفتند و پس از حمد و ثناي خدا فرمودند:مردم بدانيد جبرئيل از جانب خدا بر من فرود آمد و پيام آورد كه مراسم عقد ازدواج علي با دخترم فاطمه در آسمان با حضور فرشتگان انجام شده و امر فرموده است من هم در زمين آن مراسم را انجام بدهم و شما را بر آن شاهد بگيرم. آنگاه خودش خطبه ي عقد را جاري ساخت و سپس فرمود: اي علي برخيز و تو هم قبولي اين عقد را اعلام كن. علي(ع) برخاست و پس از حمد و ثناي الهي گفت: شاكرم كه رسول الله به امر خدا دخترش فاطمه را بر من تزويج كرد و مهر آن را زره من قرار داد و من راضي به اين تزويج هستم. مردم هم دعا كردند و گفتند: خداوند اين ازدواج را بر شما مبارك گرداند و محبت و الفت در دلهايتان بيفكند.
منبع کتاب زهرای بتول راز پنهان رسول
کتابش معرکه است، هم شخصیت والای زهرا (س) را بیان فرموده است و هم شبهه های اهل سنت را قرآنی برطرف میکند.